+ All Categories
Home > Documents > dl.khetabeghadir.comdl.khetabeghadir.com/.../Main/Document/Ashar/jannati.docx · Web viewبخش...

dl.khetabeghadir.comdl.khetabeghadir.com/.../Main/Document/Ashar/jannati.docx · Web viewبخش...

Date post: 12-Jan-2020
Category:
Upload: others
View: 7 times
Download: 1 times
Share this document with a friend
25
خطابه غدیر لّ بخش او0 سزاست حمد، بر آن خالق یکتاست ع کتائیش جل او که در ی بی منتهیهاست آن گرچه خود تن بر ما سویک نزدیک است او لیلود در سلطنت صاحب ج او بندر کمالی خلقتش ا ها پایه هستر چه، ه برگرفته علم او در و نه پست باشد، نه بامکان ر چه آفرید ه بهتش چیره قدرره او حمید برهان، هما صاحب نکو باشد آنحمود مً ئما دا برای مجد اوانیست پای نیی از اوستنجام هر چیز ل و اّ اوی دوستتی سو هسّ باز گردد کل، گستر زمیندگار آسمان کر و این خود، هم آن حکمران هر دو بریبیقصان و هر عی او ز هر نوری ساحت قدسش نماید سروراندا چه نیکو پرئک ر او م راه خویش خواندم خود به روح را هری استمیشه جاي فضلش، ه چشمهری استتش بر خلق هر دم سا نعم نگاهند به یک لحظه چشمها بییچ راهارد ه بر او ندیدگان ددبار و برم است و شکیب او کریتی استوار هسّ حمتش بر کل ر ت نهدّ تش منطای نعم در عهدی مهلت دنتقم باشد، ول مور شرِ ورزان عذاب کفر دراشد صبور از سر لطفش همی بهانار ن بود آگه به اسر او درون روح و جاناند خوب می دو آشکارطن هر چیز بر ا با نزد یارچ امریان هییست پنه ن د در نزد اوستَ وُ چه در عالم ب هرر هر چیز غالب شد هموست آنکه ب دارد قوامروی او از نی هستیامو چیره باشد نا تم قدرت ا ندیدندیثلی و همان هیچ م خلقت را پدیدم آورد از عد
Transcript

خطابه غدیر

بخش اول0

او که در یکتائیش جل عالستحمد، بر آن خالق یکتا سزاست

لیک نزدیک است او بر ما سویگرچه خود تنهاست آن بی منتهی

پایه های خلقتش اندر کمالاو بود در سلطنت صاحب جالل

المکان باشد، نه باال و نه پستعلم او در برگرفته، هر چه هست

صاحب برهان، هماره او حمیدقدرتش چیره به هر چه آفرید

نیست پایانی برای مجد اودائما محمود باشد آن نکو

باز گردد کل هستی سوی دوستاول و انجام هر چیزی از اوست

حکمران هر دو خود، هم آن و اینکردگار آسمان، گستر زمین

ساحت قدسش نماید سروریاو ز هر نقصان و هر عیبی بری

روح را هم خود به راه خویش خوانداو مالئک را چه نیکو پروراند

نعمتش بر خلق هر دم ساری استچشمه ي فضلش، همیشه جاری است

دیدگان بر او ندارد هیچ راهچشمها بیند به یک لحظه نگاه

رحمتش بر کل هستی استواراو کریم است و شکیب و بردبار

منتقم باشد، ولی مهلت دهددر عطای نعمتش منت نهد

از سر لطفش همی باشد صبوردر عذاب کفر ورزان شرور

خوب می داند درون روح و جاناو بود آگه به اسرار نهان

نیست پنهان هیچ امری نزد یارباطن هر چیز بر او آشکار

آنکه بر هر چیز غالب شد هموستهر چه در عالم بود در نزد اوست

قدرت او چیره باشد نا تمامهستی از نیروی او دارد قوام

از عدم آورد خلقت را پدیدهیچ مثلی و همانندی ندید

شیوه اش باشد عدالت گستریاز فنا و نیستی باشد بری

غیر او چون او عزیز است و حکیمهیچ معبودی نباشد از قدیم

هست بینا بر نگاه بندگاناو اجل باشد ز درک دیدگان

او خبر دارد ز بعد و حال و پیشصاحب لطف است بر مخلوق خويش

پی نخواهد برد بر وصف خداهیچ کس از دیدن و سعی و خطا

او بود آ گه ز اسرار درونهم نداند هیچ مخلوقی که چون؟

جز كه خود راهي نمايد بر بشريا چگونه از علن دارد خبر؟

دهر شد لبریز از تقدیس دوستمن گواهی می دهم »الله« اوست

امر او نافذ بود بی رهنماامتداد نور او تا انتها

نی کسي یار است در تدبیر اونی شریکي هست در تقدیر او

هیچ الگویی برای او نبودصورت هستی از او شد در وجود

در وجود آورد او بی هیچ یاراین همه زیبایی و نقش و نگار

در مسیر چاره جویی ره نبردبهر هستی هیچگه رنجی نخورد

اوست هستی بخش بر کون و مکاننشأت عالم از آن جان جهان

هیچ معبودی نیاید در نظراو بود »الله« غیر از او دگر

صنعتش زیبا بود پروردگارصنع او همواره باشد استوار

اوست اکرم، امر نزد او روددادگر باشد ستم کی می کند

آن فروتن در بزرگی خداستشاهدم بر او که هر چه ما سوي ست

کل هستی هست پست و رام و خواردر مقام عز آن عزت مدار

هیبتش هر فوق را آرد به پستقدرتش تسلیم کرده هر چه هست

رام باشد از وجودش ماه و مهرپادشاه هستی و گردون سپهر

تا اجل ها شان رسد در کهکشانمهر و ماه اندر مدار خود روان

شد شتابان روز اندر شام تارروز در شب، شب به روز آرد نگار

تار و پودش را بر آرد او به همهر که سرکش باشد و اهل ستم

مهلکش می دارد و از خیر دور هر کسي کو هست شیطان شرورج

اوست یکتا، بی نیاز از غیر خودالشریک است و بر او ضدی نبد

غیر آن یکتا، تو یکتایی مجو همو یولد باشد و لم یلدلم

هم عطا بخشی نماید بی شماراو خدای واحد و پروردگار

عزم آرد، حکم آن را آوردهر چه خواهد نیک انجامش دهد

می شمارد آنچه را بشمردنی استاو بداند هر چه را دانستنی است

فقر و ثروت از جناب حضرتشزندگی و مرگ باشد در یدش

گاه دور و گاه نزدیک آرد اوگاه خندان، گاه گریان دارد او

پادشاهی و ثنا او را سزدمنع و هم بخشش از آن او بود

قدرت مطلق همه از آن اوستخیر و نیکی جمله در دستان اوست

روز را در ظلمت شب می بردبا سپیدی پرده شب می درد

نام غفاری بر او آید پسندنیست معبودی بجز آن ارجمند

هر که را خواهد فزون دارد عطااستجابت آورد او بر دعا

هم پری، هم مردمان را پروردهر نفس را در شمارش آورد

از تمنا کی پریشاني نمودنزد او هر مشکلی آسان نمود

هیچگه او را نیارد بر ستوهگرچه اصرار بشر باشد چو کوه

یاریش بر بندگان مفلح استاو نگهدارنده ي هر صالح است

بر دو عالم او بود پروردگارمؤمنان را اوست صاحب اختیار

الیق حمد و سپاس است آن وجوددر همه حالت بود بر او درود

گویم او را من سپاس جاودانحمد بی پایان بر آرم بر زبان

هم به وقت سختی و هم سهل و رامبرخوش و ناخوش که آرد او به کام

بر مالئک، بر کتب، بر مرسلینبر خدای لم یزل دارم یقین

طاعت امرش کنم در هر زمانگوش بر فرمان او با گوش جان

می پذیرم حکم او حکمش قضاستمی شتابم سوی آنچه او رضاست

خائفم چون سخت باشد کیفرشسخت مشتاقم اطاعت دارمش

کی ز عدل اوست ترسی در میاننیست کس از مکر او اندر امان

بخش دوم

بنده حقم نه مأمور تنمفاش گویم الف باطل کی زنم

می رسانم وحی حق را آشکارمن گواهم او بود پروردگار

کی تواند کس برون آرد مراگر عذاب او فرود آید مرا

دوستی اش خالص آید هم سترگگرچه آن کس بد توانش بس بزرگ

وحی کرده، با شما گویم سخننیست معبودی به جز او چون به من

آنچه در حق علی فرموده استگر نگویم آنچه نازل کرده است

راه را تا نیمه اش پیموده امدر رسالت کوتهی بنموده ام

خاطرت آسوده باشد زین مقالگفت با من حضرت باری تعال

از اذیت های آنان ایمنممن تو را از مکر مردم ضامنم

او بود بخشنده قبل از هر سؤالاو کفایت می کند در هر مجال

آیه ای از سوی رب العالمینوحی شد بر من ز باال اینچنین

مهربان، بخشنده باشد رب مننام او نام سرآغاز سخن

لیک آگه باش و این نکته بدانای پیمبر آنچه نازل شد بخوان

گوئیا امر رسالت منتفی استگر نگویی آنچه در حق علی است

از بد مردم امانت می دهیملیک جانت را ضمانت می دهیم

کی کنم تقصیر در ابالغ آنهان مردم آنچه مأمورم بدان

جبرئیل آمد سه بار از نزد یارسر آن را فاش گویم گوشدار

آن خدایی که همو باشد سالماز سوی رب سالم آمد پیام

باز گویم این پیام سودمندتا به پا خیزم به اعالمی بلند

گرچه باشد او سپید و یا سیاهبهر هر خلقی ز مخلوق اله

جانشین من به فرمان احداین علی ابن ابیطالب بود

جامه ی سبز امامت بر تن استاو وصی و هم بردار بر من است

او چو هارون است و موسایش منمدر مقامش نیک تمثیلی زنم

هیچ پیغمبر نیاید بعد از اینلیک من هستم چو ختم المرسلین

بعد الله و پیمبر بر شمااو ولی می باشد از سوی خدا

آیتی اندر کتاب کردگارشأنش آمد از سوی پروردگار

سرپرست و صاحب حق و ولیبر شما باشد خدا وانگه نبی

در رکوعش داده انگشتر زکاتمؤمنی هم کو یقمیون الصلوة

از علی برپا بود امر نمازباز گویم بر شما این نکته باز

اوست بخشنده ی نگینی ارجمنددر رکوعش بر فقیری مستمند

پیروی می دارد او »فی کل حال«بر خدای صاحب عز و جالل

کو اجازت گیرد از رب سالمخواستم اینجا ز جبریل این کالم

چون شناسم اندرون جمعتانتا معافم دارد از ابالغ آن

آن منافقهای دون در کثرتنداهل تقوی و یقین در قلتند

نیستم از مکر آنان بی خبروآن مالمت پیشگان سخره گر

در کتاب خود از آنان نام برد وصف ایشان را خدایم بر شمرد

در درون جان و دلهاشان نبدآنچه می رانند بر لبهای خود

هست در نزد تعالی بس گرانساده پندارند هر امری که آن

نام من را با »اذن« هم خوانده اندبارها بر من اذیت رانده اند

در گذشته بوده و باشد کنونچون علی همراهیش با من فزون

او هوا خواه و پذیرا آيدمرویکرد من به او زین آیتم

آیه ای محکم پیامی مستدلتا که آمد از سوی عز وجل

نام او را »زود باور« خوانده اندسخت پیغمبر ز خود رنجانده اند

مطمئن بر اهل ایمان و خداستگو اذن همواره بر خیر شماست

یا که بر آنان اشارت آورمگر بخواهم نام ایشان را برم

می توانستم و لیکن مردمانیا که مردم را بخوانم سویشان

دم نیاوردم فرو بستم لبمبر خدا سوگند گویم، از کرم

گر نخوانم آنچه نازل شد به منلیک نا خشنود باشد رب من

خواند احمد باز این آیت که بودآنچه در حق علی آمد فرود

لیک آگه باش و این نکته بدانای پیمبر آنچه نازل شد بخوان

کی رسالت از تو می باشد قبولگر نخوانی آنچه گفتیم ای رسول

از بد مردم امانت می دهیمليك جانت را ضمانت مي دهيم

بخش سومآیه در شأن علی آمد ز دوستهوش دارید این سخن را چون نکوست

اوست صاحب اختیار و هم امامهم بفهمید و بدانید این پیام

بهر انصار و مهاجر واجب استطاعت امرش خدایم طالب است

پیروی از راه ایشان می برندهم بر آنانی که حق را می خرند

مرد و زن، هر برده و آزاد و پیر بر سپید و بر سیاه و بر صغیر

بر همه یکتا پرستان زمین بر عرب، بر اعجمی، صحرا نشین

نافذ االمر است گفتارش پذیرالزم االجراست فرمان امیر

هر که با او ساز ناسازی زندمورد نفرین و لعن حق بود

پیروش را آنکه دارد باورشابر رحمت بارش آرد بر سرش

آنکه طاعت کردش و دمساز گشتاز گناهانش خدا خواهد گذشت

در چنین جمعیتی گویم سخنای خالیق آخرین بار است من

از فرامین خدا فرمان بریدگوش دارید و اطاعت آورید

او همان معبود و موالی شماستذوالجالل و صاحب عزت خداست

وانگه از موال علی دم می زنمبعد از او پیغمبر و موال منم

این بود دستور رب العالمیناوست بعد من امام مسلمین

بعد از او ایشان امام امتنداز علی آیند نسلی ارجمند

روز دیدار رسول مستطاباین سخن جاری است تا روز حساب

جز که فرماید خدی ذوالجاللنیست حکم هر حرام و هر حالل

قول من قول خدای مهربانیا که من گویم شما را حکم آن

تا شناسم راه باطل از صوابرب من آموخت بر من در کتاب

تا جدا گرداند او حل و حرامبر علی آموختم آن را تمام

احترامش دار و برتر می شمارآنکه برتر باشد اندر روزگار

سینه ام باشد به لطف دادگرهیچ علمی نیست غیر از آنکه در

بر شمردم بر امام المتقینهر چه بود از اولین و آخرین

دانشم از او نه کم باشد نه بیشبر علی دادم تمام علم خویش

روشنی بخش به عالم مرتضی ستاو برای هر مسلمان پیشواست

آیه ای از سوی حق بی قرینیاد او در سوره یاسین ببین

در امامی که مبین باشد بخوان»کل شیء« را چو خواهی علم آن

کی کند عاقل فرار از آفتاباز توالی علی رخ بر متاب

چشم روح و جان او بی نور شد هر که از حد والیش دور شد

با عمل آن را حمایت می کنداو به سوی حق هدایت می کند

چون بگیرد پرچم »ینهی« به دستنادرستی از علی دارد شکست

از مالمت گر نیاید هیچ کاردر مسیر حق بود او استوار

این سخن در غیر او ناید قبولاولین مؤمن به الله و رسول

جان فدای احمد مختار کردجای احمد خفت در آن شام سرد

در عبادت کس از او پیشی نجستدر کنارم بوده از روز نخست

ل الناس صالة« او بود اولین همراه با من او بود»او

خفت اندر بسترم آن شام تاردر شب هجرت به امر کردگار

حق ورا منصوب کرد و برگزیدجان من بر جان خود برتر گزید

اوست بر پا از سوی پروردگاراو بود برتر، نکویش می شمار

او بود از جانب خالق، امامآی مردم گوش دارید این پیام

از یم آمرزش حق بی ثمرمنکرش را توبه کی دارد اثر

هر که را ساز مخالف می زندبر خدا حتم است تا کیفر کند

تا جهانی هست و باقی روزگاربا عذابی دردناک و ماندگار

هیزم آن نار سنگ و مردمند منکران او به آتش همدمند

شد مهیا از برای کافرانآتشی سخت است و جان سوز و گران

مژده می دانند نامم را ز پیشبر ظهورم انبیا بر قوم خویش

آخرین پیغمبر و مرسل منمبر خدای خالق یکتا قسم

هم به اهل آسمانها، هم زمینحجتم بر خلق عالم، اجمعین

کفر او باشد ز کفر جاهلیهر که شک دارد بود کفرش جلی

شک کند در هر چه نازل شد به منهرکسی باور ندارد این سخن

نیست مؤمن بر امامان همامآن که ناباور بود در یک امام

خود به پای خود برد خود را به نارهر که شک دارد به حق هشت و چار

از روی احسان خود داده به مناین فضیلت را خدای ذوالمنن

بانگ »االهو« ز هر ذره به پاستچون خدا باشد کس دیگر کجاست

حمد من مخصوص آن ذات احددر همه حاالت تا روز ابد

برترین مردمان بعد از من اوستپاس دارید این علی را چون نکوست

تا که روزی هست و خلقت ماندگاربرتر از هر مرد و زن در روزگار

منکر قولم بود بهرش غضبدور بادا دور باد از لطف رب

از سوی پروردگار بی نیازجبرئیل آمد خبر آورد باز

یا که او را نشمرد بر خود ولیهر که باشد دشمن موال علی

قهر و خشم من بر او بد مستداممورد نفرین و لعن من مدام

تا چه با خود بهر محشر می بردهر که باید در درونش بنگرد

از خدای خویشتن پروا بریداز گناه و معصیت خود را رهید

تا نلغزد گامهای استواردست از دامان موال بر ندار

از عملهاتان چه خیر است و چه شر چون خداوند است کو دارد خبر

این سخن در منزل حق منجلیدر جوار حق بود جای علی

دشمنش در رشک و آهی نا تمامگفت با من حق تعالی این پیام

دشمن موال علی در ذلت استروز رستاخیز روز حسرت است

گفت »جنب الله« ذر ذکر حکیمچون که وصفش را خداوند علیم

ژرف آیات خدا را پی بریدنیک در مفهوم قرآن بنگرید

پیرو آیات شبهه گمره استمحکم آیات حق نور ره است

آگه از تفسیر قرآن او بودبر خدا سوگند تبیان او بود

او که وصفش بر شما بشمرده اماو که دستش را به باال برده ام

باشد او را صاحب امر و ولیهر که من موالی اویم این علی

حکم موال از سوی حق آمدماو وصی و هم برادر باشدم

ثقل اکبر را به جز قرآن مگوثقل اصغر او و فرزندان او

آن یکی از این و این از آن دگرهر یک از این دو تو را گوید خبر

تا قیامت در کنار حوض مااین دو هرگز نیستند از هم جدا

در زمینش حاکمان مطلقنداهل بیت من امینان حقند

گاه بیداری نمی بایست خفت آه گفتم آنچه می بایست گفت

روز روشن آمد و بگریخت شبنقل کردم آنچه بشنیدم ز رب

نیست غیر از او امیر المؤمنینبازگویم قول رب العالمین

ايـــن بود وحــي الهي در غـديربعد من بر مؤمنان باشد امير

بخش چهارم

کیست برتر از شما بر نفستان گفت آنگه خاتم پیغمبران

گفت احمد گوش دارید و قبولپا سخش دادند: »الله و رسول«

باشد او را صاحب امر و ولیهر که من موالی اویم این علی

دشمنی با دشمن او را بخواهدوستش را دوست می دار ای اله

بی ثمر کن آنکه در خذ الن وییار باش و همره یاران وی

دانشم را شد نگهبان این علیهم برادر بر من است و هم وصی

جانشین من برای دعوتماو خلیفه بعد من در امتم

بعد من عالم به تفسیر کتاباو بود بر مؤمنان چون آفتاب

مرتضی عامل به آنچه حق رضاسترهنما و داعی حق مرتضی ست

ناهی منکر به هر روز و شب استشیرحق، حامی طاعات رب است

او بود هادی، امیرالمؤمنیناو بود پیغمبرش را جانشین

با گروه ناکث بیداد گراوست در راه خدا پیکارگر

با کجی از راستان جا مانده اندقا سطین آنها که روگردانده اند

نیستند از مکر او اندر امانما رقین باشند از دین رفتگان

قول من هرگز نخواهد شد بدل گفت رب با من کالمی مستدل

با ندایی از نهان خویشتنای خدا با امر تو گویم سخن

دشمنان حضرتش دشمن بداردوستداران علی را دوست دار

هر که بر خذالن وی شد کن رهااز سوی خود یاورش یاری نما

خشم خود را بر دل آنان نشانمنکرانش را ز مهر خود بران

در حق او آیتی آورده ایای خدای من تو نازل کرده ای

یا که تبیین مقامات علیبهر نصب او به عنوان ولي

نعمت خود را تمام آورده امدینتان امروز کامل کرده ام

گوش جان دارید این اعالم رابرگزیدم بر شما اسالم را

آن که باشد تا ابد دین مبینهر کسی جوید به جز اسالم دین

او بود در آخرت از خاسرانهرگز از او نا پذیرم این بدان

وحی را ابالغ کردم ای الهبار الها باش خود بر من گواه

بخش پنجم

با امامت دینتان شد در کمالاز سوی آن حضرت صاحب جالل

یا ز راه نسل او دارد جداهر که راهش را ز راه مرتضی

پیشوایانی که یک جان و تنندآن امامانی که از صلب منند

پیرویشان واجب آمد از صمدجانشینانی که تا روز ابد

نار باشد پاسخ رفتار اوحبط گرداند خدا کردار او

مهلتش چون کاخ امیدش خرابهیچ تخفیفی نیابد در عذاب

او سزاوار است و دلدار من استاین علی یاورترین یار من است

عزتش مافوق ابناء بشراز همه بر من بود نزدیکتر

هم من از او راضی و خشنود و شادهم خدای من از او خشنود باد

جز که نازل شد به شأن مرتضیآیه ای نبود به قرآن در رضا

می دهد اول ز اسم او نشان»الذین آمنوا« هر جای آن

»هل اتی« در شأن او آمد فرودمدح در مصحف از او دارد نمود

هدیه ای بر او بود از سوی دوستآن بهشت »هل اتی« مخصوص اوست

مدح در این سوره مخصوص علی استغیر او این سوره را شایسته نیست

او تقی و هادی و مهدی نقییاور دین، حامی جان نبی

سنگ حیدر را به سینه می زنماز همه پیغمبران بهتر منم

نسل او باشند خیر االوصیاءاوست خیر االوصیاء االنبیاء

نسل من آیند از صلب علینسل هر پیغمبری از خود، ولی

حضرت آدم ز جنت رانده شدچونکه ابلیس از حسد درمانده شد

پس مبادا بر علی رشک آوریدرشک می باشد ز شیطان مرید

باز می ماند قدمهاتان ز راهچونکه می گردد عملها تان تباه

با دلی سوزان فرود آمد زمینهبط شد آدم ز فردوس برین

گرچه آدم را خدایش برگزیدرب به غیر از یک خطا از او ندید

دشمنان حق بود در جمعتانبا شمایم گرچه می بینم عیان

کی ز تاریکی و بدبختی رهدهر کسی بغض علی در دل نهد

شمس او شد، مؤمنان اندر مداراو بود موالی هر پرهیزکار

مظهر آن آیه »اال«، علی استسوره والعصر بر موال علی است

هست بسم الله الرحمن الرحیمفتح هر سوره به قرآن کریم

آدمی همواره باشد در زیانبر زمان سوگند خورده ربمان

اهل ایمان، اهل صبر و حق پرستجز علی ابن ابیطالب که هست

او بر آنچه بر شما گفتم گواستشاهد ابالغ پیغامم خداست

بر شما فرموده ی پروردگارنیست بر من جز که سازم آشکار

استوار آیید در ترک گناهآی مردم امر فرموده اله

مرگ با اسالم خود پايندگي استلحظه مردن غروب زندگي است

بخش ششم

هم به آن نوری که باشد در برش»امنوا بالله« و بر پیغمبرش

باژگونه آید و باشد سیاهپیش از آنکه چهره ها گردد تباه

رانده گردید از خدای دادگریا که چون اصحاب سبت حیله گر

نیست جز جمعیتی در بین مابر خدا سوگند مقصود خدا

نام آن جمعیت دون پایه رامی شناسم مقصد این آیه را

دیدنی نادیدنی انگارمشلیک مأمورم که مخفی دارمش

حب و بغضش گشت میزان عملاین علی باشد که از روز ازل

بعد من در جان حیدر جا گرفتنور حق در جان من مأوا گرفت

تا به نزد قائم مهدی رسدبعد از او در خاندانش می رود

می ستاند از عدو حق خدامهدی آن باشد که گیرد حق ما

خلق را بر دوست صاحب دعوتیمما ز نزد حضرت حق حجتیم

هر که در راه مخالف هست و بودبهر هر تقصیركار و هر عنود

ما دلیلیم و به خالق رهنماخائن و هر ظالم و اهل خطا

قبل من هم انبیایی آمدند سکه خاتم به نام من زدند

عاقبت زین عالم فانی روممن چو میرم یا که گر کشته شوم

عصر جهل و روزگار خواب خویش؟باز می گردید بر اعقاب خویش؟

خواندش قرآن به پیغامی جلیهر که برگردد به عصر جاهلی

اجر حق بر صابران و شاکرانبر خدا زان کرده ها ناید زیان

نسل او هستند فرزندان مناین علی و نسل او چون جان من

در مقام شکر بر عالم سرنددر صبوری گوی سبقت می برند

بارهای منت اسالمتانگر روا دارید بر من مردمان

هم شما را خشم رب باشد ثمرمی شود اعمال، فعل بی اثر

یا مس افروخته گردد نصیبشعله های آتشین پر مهیب

می نشیند حضرت پروردگاردر کمین مردمان نابکار

پیشوایانی گران کبر و عنودآی مردم بعد من آیند زود

در قیامت بی کس و بی یاورندسوی آتش مردمان را می برند

بهرشان شیطان نماید سروریهم خدایم هم من از ایشان بری

هست در قعر جهنم جایشانهم خود و هم پیرو و یارانشان

هر تکبر پیشه آنجا می رودآتش دوزخ چه بد جایی بود

غیر اصحاب صحیفه نیستنددانی آن یاران آتش کیستند؟

تا کند خود را از ایشان بر حذرهر کسی در نامه اش باید نظر

آن به نسل خویش عاریت نهممن امامت را امانت می دهم

روز رستاخیز و تحویل کتاب تا قیامت آید و روز حساب

تا کالمم حجتی باشد عیانمن رساندم آنچه مأمورم بدان

یا به هر غایب که آید بعد از اینبهر هر حاضر ز جمع حاضرین

یا به دنیا هست و اندر پیش ماستیا به هر کس شاهد این ماجراست

نیستند آنها کالمم را گواهم بر آنانی که در این جمع ما

هر پدر در گوش جان کودکانواجب آمد حاضران بر غایبان

آن که باشد امر عالم قدیرتا ابد گویند پیغام غدیر

شد خالفت با امامت جا به جاگر چه اکنون دیده ام آینده را

آن چپاول پیشگان راه دینهان نفرین خدا بر غاصبین

آتشی آید عذابی بر شمااندر آن هنگام از سوی خدا

هم پری و انس در آن سوختهشعله هایی از مس افروخته

کی تواند کس که خود را زان رهدگر عذاب حضرت باری رسد

تا کند پاکان ز ناپاکان تمیزکی رها سازد شما را آن عزیز

فاش گردد بر شما باشد عیاناو نمی خواهد که اسرار نهان

مردمش کوشند درتکذیب دینهیچ شهری نیست در روی زمین

قبل محشر، کو بود روزی گرانتا کند نابود ربم اهل آن

حضرت حق آنچه را گوید کندپس خدا آن را به مهدی می دهد

گمرهی را برگزیدند از هدیپیشتر، افزون هزاران از شما

هم بود مهلک به قوم آخرینلیک حق نابود کرده اولین

در کتاب خویش قرآن مجیدگفت بهر من خداوند حمید

سرنوشتی سخت بر هر اهرمناهل باطل را کنم نابود من

وای در محشر به حق ناباوراناینچنین باشد جزای مجرمان

بر علي مرتضی آموختمامر و هم نهی از خدا آموختم

راستین باشید در پیمان ویپیروی دارید از فرمان وی

طاعتش دارید و فرمانش بریدگر به دنبال هدایت می روید

خانه حق را نشان از او بگیرچون ز راهی باز می دارد پذیر

راه حق يك ره بود آن راه دوستراههاي گونه گون در پيش روست

بخش هفتم

پیرویم واجب آمد از علیم چونکه من هستم صراط مستقیم

در امامان نیز راه حق به پاستبعد من باشد علی خود راه راست

هادی و داعی به سوی ذوالمنندآن امامانی که فرزند منند

گوهران بحر عصمت در وجودلیک از صلب علی خواهند بود

کرد بر یاران و همراهان خطابخواند آنگه سوره حمد آنجناب

این سخن ها را کنید از من قبولفاتحه در باره من شد نزول

در پی تکریم ایشان آمده نیز در شأن امامان آمده

هیچ خوفی نیست در ایشان زکساولیاءالله آنانند و بس

حزب اللهند آنان غالبوندر حق ایشان »والهم یحزنون«

با شیاطین چون برادر همرهنددشمنان اهل بیتم گمرهند

حرف های پوچ و لغو و پر ز شردائما خوانند بهر یکدگر

آن رهی کو می رود سوی الهتا جدا سازند مردم را ز راه

وصف فرمودست رب العالمیندوستداران امامان را چنین

مؤمنان بر غیب و بر روز جزادر میان اهل ایمان بر خدا

دوست باشد با گروه دشمنانهیچ قومی را نمی یابی که آن

یا برادر یا ز خویشان آیدشگرچه آن دشمن پدر می باشدش

ثبت شد ایمان درون قلبشاناینچنین فرموده حق در وصفشان

وصف بنمودست رب العالميندوستداران امامان را چنین

در امانند و پی حق می رونداهل ایمانند کی مشرک شوند

قلب ایشان روز محشر پر سرورفکرشان از شرک و از انکار دور

بانگ »طبتم فاد خلوها خالدین«چون مالئک با »سالم آمنین«

نیست آنجا هیچ فعل و حرف زشتبا صفا خوانندشان سوی بهشت

شادمان در رزق سلطان بی حسابجاودانه غرق نعمتهای ناب

این خبر آمد ز نزد آن خبیرجایگاه دشمنان باشد سعیر

نار دارد در دل خود نعره هادشمنان آیند اندر شعله ها

با غضب بر اهل آن نفرین برندهر گروهی را در آتش در نهند

دشمنان خواهند آمد در جحیماینچنین فرمود قرآن کریم

یک نذیر از جانب جل عال«سائلی پرسد: »نیامد بر شما

هم نذیر از سوی حق آمد، ولیبا اسف گویند بر ایشان بلی

بهر تکذیبش سخنها ساختیمفاش بر تکذیب او پرداختیم

کی رسد وحی خدا سوی شماما همی گفتیم با آن انبیا

در مسیر حق نباشد راهتانآه گمراهی بود همراهتان

حق کند نابود اصحاب سعیرچونکه می کردند تکذیب نذیر

کامد از فرمایشات ذوالمننباز می گویم شما را این سخن

خشیتی دارند از موالیشاندوستان اهل بیتم در نهان

مغفرت همراه اجری ماندگاربهر ایشان آید از پروردگار

بین جایگاه آتش و اجری کبیرراه، طوالنی بود راهی خطیر

مدح حق آمد برای دوستانلعن و نفرین خدا بر دشمنان

فاش می گویم علی باشد بشیرمن برای مردمان باشم نذیر

من براي خلق پيغام آورماین علی هادست و من هم منذرم

بر نتابید هیچگه از این سخناین علی باشد وصی بعد من

بعد هم نسل امامان از علیمن رسولم او امام است و وصی

ليك از نسل علي آيند زودگرچه فرزندان من خواهند بود

بخش هشتم

کار با او می شود آخر تمامقائم مهدی )ع( بود آخر امام

آفتاب فتح از کویش دمدچیره بر ادیان عالم می شود

فتح دژها می کند هم انهداماز ستمکاران بگیرد انتقام

هم به مشرک فائق و هم رهنماغالب آید بر تمام قومها

خود همان یاری ده دین خداستاو که خو نخواه تمام اولیاست

بر بشر پیمانه ها آرد بروناو ز دریاهای ژرف نیلگون

هر که ظرفش بیش سهمش بیشترنیکی اش بر هر کسی دارد ثمر

سهم نادان هم بقدر جهل اوستسهم هر فاضل بقدر فضل اوست

او بود اندر دو عالم بی بدیل اوست مختار از سوی رب جلیل

حاکم ادراک و اسرار نهانوارث علم و خزانه دار آن

او بپا دارنده ی آیات شداو خبر دارد ز نزد رب خود

امر این عالم بر او شد واگذاراو رشید و محکم است و استوار

مژده می دادند بر اقوامشانبر ظهور حضرتش پیشینیان

نزد او پیداست نور لم یزلآخرین حجت ز معبود ازل

فتح و پیروزی از او آید بدستهیچکس بر او نمی آرد شکست

او حکم باشد به خلق آخریناو ولی الله باشد در زمین

در امور مخفي و هم آشكاراو امين باشد ز نزد كردگار

بخش نهم

تا بفهمید آنچه فرموده خداآشکارا گفته ام بهر شما

او بکارد جای هر جهلی خردبعد من موال علی علم آورد

دست بیعت با رسول خویش آردر پی این خطبه امرم گوش دار

دست در دست علی بیعت دهیدهم سخنهای مرا گردن نهید

در ره او دست از جان شسته امبا خدای خویش پیمان بسته ام

آن کسی کو دست او دارم بدستاین علی باشد که با من عهد بست

او امام انس و جان است و ولیاز شما اقرار گیرم بر علی

گوئیا دستی به دست حق زند یا علی آن کو تو را بیعت کند

نقض پیمان نیست جز از پستهادست حق باشد فراز دستها

بار سنگین زیان خویش بستهر که پيمان بست و پيمانش شکست

مزد يابد از سوي پروردگاروآنكه پيمان را بدارد استوار

بخش دهم

زائر حق سوی باطل کی رودحج و عمره از رسوم حق بود

در کنار خانه ی او حج گذاردر صفا و مروه طوف او بدار

مورد تکریم صاحبخانه شدهر کس کو وارد آن خانه شد

مژده ها گیرد، شود او بی نیازچون نماید با خدای خویش راز

عاقبت درویش و بی سامان شودهر کسی زان خانه رو گردان شود

از گناهش بگذرد رب رئوفچون که مؤمن وقف آرد در وقوف

کار از سر گیرد او نزد الهبعد حج مؤمن شود پاک از گناه

دستگیری یابد و گیرد نعمحاجی از سوی خدای ذوالکرم

می کند جبران خدا از روی جودچونکه صرف مال در راهش نمود

اجر هر محسن نمی گردد تباهدر حضور حضرت حق هیچگاه

با دلی آگاه سوی حق شویدبا کمال دین به بیت الله روید

هر کسي عازم به کوی خود شود چون مناسک عاقبت پایان رسد

بعد از آن پرهیز دارد از گناهلیک با توبه رود زان جایگاه

تا بپا دارید بهر او نمازامر فرموده خدای بی نیاز

با زکات خود نمایی دستگیراز برای مستمندان فقیر

سستی و نسیان بگیرد امرتانگرچه اندر پیچ و خمهای زمان

باشد و روشن کند هر راه تاراین علی موال و صاحب اختیار

بعد من باشد امین بر مردماناوست منصوب خدای مهربان

نسل پاک جانشینانم از اواو ز من می باشد و من هم از او

یا بیان دارنده ی سر نهانکیست پاسخگر به پرسش هایتان

عالمان در آنچه »ماالتعلمون«او و فرزندان من آن مؤمنون

بیش از آن باشد که اندر این مقامآنچه می باشد حالل و یا حرام

یا شناسانم شما را این زماندر شمارش آورم در جمعتان

امر می دارم شما را بر حاللپس به دستور خدای ذوالجالل

از حرام و از عملهای پلیدیا که فرمان می دهم پروا کنید

تا شما را تحت بیعت آورممن همان مأمور حی داورم

گام در راه خدای خود نهیددست در دست رسول خود دهید

هم بر آنانی که بعد از او ولیدر هر آنچه گفته در حق علی

گوئیا ایشان ز یک جان و تننداوصیاء حق و فرزند منند

مهدی آن ذخر خدای حاکم استآخر آنها امام قائم است

تا شود هنگامه محشر به پااستواری امامت پا به جا

کو قضا باشد بدستش هم قدرروز دیدار خدای دادگر

رهنمایی کردم و دادم پیاممن شما را بر حالل و بر حرام

هیچگه من بر نمی گردم از آنآنچه را بهر شما کردم بیان

حفظ داریدش که باشد سودمندیاد دارید این پیام ارجمند

حکم حق را کی دگرگونی سزدبهر یکدیگر کنیدش گوشزد

همتت باشد ز کات و بر نمازبازگویم بر شما این نکته باز

می کند حق از ره باطل تمیزامر بر معروف و هم نهی ای عزیز

جز پیامم بر امامت هیچ نیستریشه ی هر امر بر معروف چیست؟

بر هر آنکس جمع ما را غایب استنشر این فرمان شما را واجب است

يا که فرمان رسول اکرم استاین همان امر خدای اعظم است

جز به معصومان نیاید در کمالامر و نهی حضرت صاحب جمال

این علی باشد امام بعد منآیت قرآن گواه این سخن

نور حق در نسل او شد منجلیبعد از او آید امامت از علی

من از ایشان باشم، آنها زآن مننسل او باشند فرزندان من

بر بشر ایشان امام و هادیندآن ائمه خود کالم باقیند

چنگ آرد کرده فائز خویشتنهر که بر قرآن و اهل بیت من

از عذاب و سختی محشر رهیدآی مردم از خدا پروا کنید

در کتاب خویش قرآن کریمچونکه فرموده خداوند علیم

باشد و بر هر کسي آید سترگزلزله در روز محشر بس بزرگ

هم حساب و نامه ی اعمال نیزیاد آور مرگ و روز رستخیز

کیفر اعمال بیند یا ثوابسخت باشد سخت میزان و کتاب

چهره اش آنجا بود خندان و شاد آن که نیکی آورد روز معاد

از شراب و نهر جنت قطره ايوآنكه بد آرد ندارد بهره اي

بخش يازدهم

باز می دارد که اندر یک زمانآی مردم کثرت این جمعتان

با رسول خویشتن بیعت کنیددست در دست رسول خود دهید

با زبان اقرار گیرم از شمازین سبب باشد که فرموده خدا

هم امامانی که آید بعد از اینبهر موالتان امیرالمؤمنین

از علی آیند و بر حق موقنندبر امامانی که از نسل منند

نسل او هستند فرزندان منبار ها گفتم شما را این سخن

ای پیمبر ما شنیدیم این پیامجملگی با هم بگویید این کالم

بهر فرمان خدا گردن نهیمما مطیعیم و رضایت می دهیم

رسم کردی راه حق را تا ابدتو رساندی امر آن فرد صمد

عهد مان با دست و با جان و زباناین علی باشد امیر مؤمنان

نیک میثاقی که باشد پایداربر امامان نیز عهدی استوار

تا ابد هستند بر مردم ولیآن امامانی که از نسل علی

بر نمی گردیم از آن تا زنده ایمبر سر پیمان خود ما مانده ایم

تا که بر آریم تن ها را ز خاکمرگمان باشد بر این پیمان پاک

نیست شک و جحد و برگشت و بدلکی کند تغییر امر مستدل

باز کی گردیم از باال به پیشبر نمی گردیم از پیمان خویش

تا که بر تابیم فرمان خداپند گفتی پند حق را نزد ما

یا که در حق امامان مبینبر علی موال امیرالمؤمنین

نیک می آیند و بر عالم ولیآن امامانی که از صلب علی

آن که باشد بر پیمبر نور عینبر حسن سبط نبی وانگه حسین

آن امامان را برای نسل هابعد از ایشان نصب فرموده خدا

از زبان و جان و دست و قلبمانعهد گیرد آن خدای مهربان

دست موال را بگیرد او بدستهر که بتواند بدستش عهد بست

بر نمی گردیم از پیمانمانوآنكه نتواند بگوید با زبان

نقض پیمان یا شکست عهد هاهرگز آن قادر نمی بیند ز ما

می رسانیم و دگر بر اهلماناین خبر را ما به فرزندانمان

آگهی بر فعل ها و قصدهایا رب ای شاهد به سر عهدها

یا چه می گویید در این جمعتان؟آی مردم چیست اندر فکرتان؟

هست همچون روز روشن آشکارهر صدا و هر نهان برکردگار

سودها و خیر آن را خود بردهر کسی راه هدایت طی کند

هر که در این ره رود یابد زیانراه باطل چیست؟ راه گمرهان

گوئیا بیعت نموده با خداهر کسي بیعت نماید نزد ما

فوق هر دستی بود آن چاره سازدست قدرتمند حق باشد فراز

دست بیعت با رسول خود دهیدآی مردم با خدا بیعت کنید

اوست بعد از من امیرالمؤمنینبا علی کو هست مولی المتقین

هم به نسلش آن امامان همامبر حسن هم بر حسین نیک نام

نورشان باقیست از نور حسینآن امامانی که اندر عالمین

حضرت پروردگار دادگردر هالکت آورد هر حیله گر

غرق خواهد گشت در لطف خداهر که باشد اهل پاکی و وفا

این عمل را بر زیان خود کندهر کسي پیمان خود را بشکند

اجرتان باشد ز نزد حق عظیمگر وفاداری کند با آن علیم

با لقب دارید پیمان را تمامبر علی آرید بیعت با سالم

این علی و این شما ای مسلمینآن لقب باشد امیرالمؤمنین

بازگشت ما بود نزد کریمما شنیدیم و اطاعت می بریم

اوست هادی بر طریق راه راست شکر مخصوص خداوند عالست

کي حق از باطل جدا گردیده بودگر هدایتهای ربانی نبود

چون توانم گفت اندر یک مقامبرتری های علی کی شد تمام

بیش از آن باشد که آید در شماریاد او در دفتر پروردگار

آفتاب آمد دلیل آفتابفضل او باشد فزون اندر کتاب

از مقامات بلندش نام بردهر کسی فضل علی را بر شمرد

نام او را از سر نیکی بریداز صفا و صدق تأییدش کنید

پرچم طاعات رب گیرد بدستهر کسی دنبال فوز اعظم است

هم علی، آنگه شود طاعت قبولهم اطاعت از خدا هم از رسول

هر که شد تسلیم اندر طاعتشهر که سبقت جوید اندر بیعتش

رهنمون باشد به جنات نعیمرستگاری یابد و فوز عظیم

غیر خشنودی او راهی مجوآنچه را راضی خدا باشد بگو

امر و پند حضرت حق نشنویدآی مردم گر شما کافر شوید

جاهالنه در ره باطل روندیا همه اهل زمین کافر شوند

گر چه مردم روز را دانند شبهیچ خسرانی نیاید بهر رب

خشم گیر و منکران حق مبخشبارالها اهل ایمان را ببخش

1حمد بر موالی رب العالمینخطبه ام آمد به پایان مسلمین

. متن خطابه و ترجمه آن از پيام نگار حجه االسالم سيد حسين حسيني و باستناد ايشان از كتاب اسرار غدير نوشته ي1آقاي محمد باقر انصاري اتخاذ گرديده است

www.khetabeghadir.com


Recommended